پنج دلیل که بعضی ازدواج ها از شروع محکوم به شکست اند
خواندن این مطلب حدود 5 دقیقه زمان میبرد.
انتخاب و تنظیم مقاله :افسانه وکیلی
انتخاب های نادرست، نتایج نامطلوب.
آمار طلاق اولین ازدواج ها از 55 درصد به 44 درصد کاهش پیدا کرده است (آمار جمعیت جهانی سال 2023). این آمار در ازدواج های دوم به 60 درصد و در ازدواج های سوم به 73 درصد میرسد( منبع سایت Divorce.com سال 2023).
1. مطمئن نبودن. اگر برای ازدواج به هر دلیلی مطمئن نیستید، این کار رو نکنید. اگر دو دل شدید و تردید دارید کمی بیشتر فکر کنید و علت تردیدهای خود را در خودتان جستجو کنید.
جاوید با همسرش شهلا ازدواج کرد، بعد از کلی چرب زبانی با خانواده خود توانست رضایتشان را جلب کند، ولی با نگاه به گذشته دید که شهلا به نظرش حوصله سر بر و یک نواخت است. خیلی کم انرژی بودتا دیر وقت می خوابید .حوصله سفر و میهمانی و تفریحات هیجان انگیز را نداشت . زندگی مشترک آنها سه سال طول کشید .جاوید میگفت شهلا رو بخاطر خانمی که هیجان انگیز ترو وجوه مشترک بیشتری با او داشت ترک کرد.
2. سیستم رفاقت (.(The Buddy System ) این سیستم در بین رفقایی که فعالیت و تفریحات مشترک تیمی دارند زیاد دیده می شود . این سیستم زمانیاتفاق می افتد که شما شخصی را انتخاب میکنید که در یک دوره ای با هم دوست اجتماعی بودید و یا روی یک پروژه کار می کردید و هدف مشترکی داشتید.و فکر می کردید ازدواج هم مثل کار کردن روی یک پروژه است ولی وقتی آن کار تمام شود دیگر علاقه ای برای ادامه رابطه ندارید
بابک و نسرین در سال سوم دانشگاه با هم ازدواج کردن. درحالی که آنها بهترین دوست یکدیگر بودند و درباره همه چیز گفتگو میکردند، هنگام آمیزش که میرسید، حس بدی داشتند. بابک این گونه توصیف میکند که انگار دارد به حریم بهترین دوست خود تعرض میکند.
سرانجام نسرین علاقه خود را در آمیزش از دست داد و این زوج بر بزرگ کردن فرزندانشان تمرکز کردند.
یک روز عصر بابک متوجه شد که نسرین با رئیس خود در رابطه عاشقانه است و با او کار هایی را میکند که هیچوقت حاضر نبود با نسرین انجام دهد و حالش بسیار بد شده بود.
وقتی بابک از او درباره این رابطه پرسید نسرین گریه کنان به او گفت او علاقه اش را ابه بابک از دست داده و درخواست طلاق داد و گفت امیدوار است همیشه دوست بمانند.
3. بحران هویت شخصی. بعضی ها نمیدانند که هستند و چه میخواهند. این افراد آدم های خطرناکی هستند و از ازدواج به عنوان ابزاری برای شناخت و پیدا کردن خودشان استفاده میکنند. مطمئنم عبارت ( خودم از اینجا میروم و خودم را پیدا میکنم) را شنیدید.
وقتی به چنین افرادی ازدواج میکنید خود را برای یک زندگی پر تلاطم آماده کنید که هرگز نتوانید فراموش کنید. این میتونه شامل این باشه که: 1) همسرتان در پی جست و جو ی هویت جنسی خود باشه. 2) تغییر شغلی حتی جابجایی زیاد. خطر واقعی زمانی است که این همسر خود واقعی خود را پیدا کند، شما شاید دیگر جایی در زندگی او نداشته باشید.
لیلا، یک شخص خود گم کرده، در یک میهمانی با رضا آشنا می شود و این دو بعد از 3 ماه آشنایی باهم ازدواج میکنند. رضایک شخص با اشتیاق و هدفمند بود که صراحتا مشخص کرده بود که هیچوقت دلش نمیخواهد تهران را ترک کند. رضا در کار اقتصادی بود و باور داشت تهران بهترین مکان برای او است. او همچنین دوستان و آشنایان زیادی در تهران داشت. درحالی که لیلا در ابتدا از تهران خوشش آمد اما به مرور دلش میخواست که به مکان های مختلف برود. رضا سعی کرد به لیلا کمک کنه تا او هم علاقه اش را پیدا کند اما سرانجام او کوتاه آمد و گذاشت تا لیلا خودش دنیای خودش را پیدا کند. وقتی لیلا با دوست دخترش در مسیر شیراز بود به رضا پیامی ارسال کرد و گفت من بالاخره خود واقعی ام را پیدا کردم و دیگر برنمیگردم، آنها طلاق گرفتند.
4. نبود جذابیت جسمی. من بارها درباره این موضوع نوشتم، اما تا به حال دلیلی پیدا نکردم که نظرم را درباره آن عوض کند. نیاز به جذابیت جسمی در یک رابطه به شدت دست کم گرفته شده است. من پی برده ام که انواع مختلفی از جذابیت وجود(به عنوان مثال جذابیت عاطفی) و اینکه زوجین متعددی ممکن است بتوانند بدون جذابیت جسمی زندگی را سر کنند. اما نبود جذابیت جسمی در را برای روزی که شخصی از راه برسد و توجه همسر شما را جلب کند باز میزارد.
مرجان از افراد بلند قد و مردانه خوشش می آید. او همچنان از مرد های ورزشکار خوشش می آید و همسر او فرزاد طی سال های اخیر اضافه وزن پیدا کرده است و دوست ندارد به باشگاه ورزشی برود.
یک روز مرجان مرد مورد پسندش را در پارک موقع دویدن می بیند و ازدواجش به تاریخ می پیوندد. فرزاد اعتراف میکند که او از اول هم میدانست مرجان او را آدم جذابی نمیداند. ولی او فکر میکرد که وقتی ازدواج کنند او تغییر خواهد کرد و تمرکز خود را روی دیگر فاکتور ها خواهد گذاشت، فرزاد اشتباه میکرد.
5. عدم همخوانی علایق. باید اعتراف کنم هیچوقت اهمیت خوانایی علایق را درنظر نگرفتم. ولی الان باور دارم که زندگی بسیار آسان تر و لذت بخش تر است وقتی همسرتان علایق مشابه با شما دارد. این همچنان از دعوا بر سر آن که بر سر کدام علایق پول خرج کنیم را میگیرد و همچنان دعوا های خانوادگی.
علی عاشق عکاسی بود و دوست داشت زندگی اش را صرف سفر کردن به دور دنیا کند و از همه جا عکس بگیرد. با این حال، او با
زهرا آشنا شد، کسی که از سوار شدن به هواپیما بدش می آمد.
زهرا از علی میخواست که علایقش را کنار بگذارد و پولش را بر روی چیز های کاربردی تری خرج کند مثل خریدن خانه و پرداخت شهریه دانشگاه و بچه دار شدن . علی برای مدتی علایقش را کنار گذاشت ولی افسردگی شد.
توصیه می کنم قبل از ازدواج از مشاورین متخصص در حوزه ازدواج کمک بگیرید.